سبکهای هنر نقاشی
سبکهای هنر نقاشی می تواند در دسته بندی های متعددی قرار گیرد. به طور کلی هنر نقاشی فرآیندی است که طی آن رنگ بر روی یک سطح مانند کاغذ ، بوم یا دیوار ایجاد نقش میکند و اثری خلق میشود. فردی که این فرایند توسط او انجام میگیرد نقاش نام دارد. قدمت نقاشی در بین انسانها، شش برابر قدمت استفاده از زبان نوشتاری است. انواع نقاشی اصولاً به دو گونه اصلی تقسیمبندی می شوند که عبارتند از:
۱ نقاشی تصویری: هنرمند آنچه را در طبیعت وجانداران میبیند، بیپرده و فقط بهواسطه بوم به مخاطب منتقل میسازد.
۲. نقاشی انتزاعی: هنرمند به درکی از نقاشی و هنر رسیده است که فراسوی یک دید عادی، به نقاشیاش عمق میبخشد و بیننده را به تفکری عمیقتر وامیدارد.
برای بررسی برخی از شناخته شده ترین سبکهای نقاشی، با رسانه هنر و معماری ساباط همراه باشید.
سبک نقاشی رئالیسم
رئال یعنی واقعی و رئالیسم به معنی واقعی گری و حقیقت گرایی، نوعی گرایش هنری است که اشیاء و موجودات را آنگونه که هستند، زشت را زشت و زیبا را زیبا ترسیم می نمایند. این سبک نقطه مقابل سبک رومانتیک قرار دارد. سعی هنرمند نقاش در این است که موضوعات منتخب را بدون کم و کاست و شیرین کاری و عوام فریبانه شدن طرح در ذهن بیننده، ترسیم کند و تخیلات غیرواقعی نیافریند و شعار ندهد. مبنای کار آنان صادقانه نگری و صادقانه اندیشیدن است.
سبک رئالیسم علاوه بر اروپا، بخش عظیمی از روسیه را به خصوص در شاخه های اجتماعی و سیاسی در بر گرفت. هدف هنرمند به تصویر کشیدن موضوعات عادی و روزمره مردم کوچه و بازار، دهقانان، کارگران و سایر اقشار جامعه است. بر خلاف مکاتب قبلی خود، فقط به دنبال به تصویر درآوردن صحنه های ناب و زیبا و تجملی زندگی نبوده است. مشهورترین و اصلی ترین هنرمند سبک رئال، گوستاو کوربه، نقاش فرانسوی بود.
کوربه می گوید «هدفم این بوده است که بتوانم رسوم، اندیشه ها و ظواهر را آنچنان که به چشم می بینم شبیه سازی کنم». همچنین او می گوید: «من اصلا نمی توانم فرشته ای را بکشم که او را هرگز ندیده ام. فرشته را نشانم دهید تا بتوانم تابلویی از پیکرش بکشم». این نقطه مقابل “رومانتیسیسم” است. از دیگر نقاشان معروف این سبک می توان به ژان فرانسوا میله، انوره دومیه، ادوارد مانه در اروپا و ایوان شیشکین، ایلیار پین، کرامسکوی در روسیه اشاره کرد.
سبک نقاشی رومانتیسیسم
نام جنبش هنری است که در اواخر سده ی هجده و اوایل سده ی نوزدهم میلادی شکل گرفت. و در معنای عام، به دوره هایی اطلاق می شود که کیفیتهای عاطفی و تخیلی در هنر و زندگی مورد تاکید قرار می گیرند. دوره ی اوج این جنبش بین سالهای ۱۷۹۰تا ۱۸۴۰ بود و در اصل انگلستان، زادگاه این شیوه بود. مضمون های شاخص هنر رمانتیک عبارت بودند از : عشق به منظره های بکر طبیعی و امور رمز آمیز غریب در هر هیئت و ظاهری، غم غربت درباره ی دوران گذشته، اشتیاق پرشور به نیروهای لگام گسیخته، تمایل شدید به آزادی و… ( واژه ی رمانتیک در لغت به معنای خیالی، افسانه وار و واهی است).
در همین معنا رمانتیسم چون یک روش هنریِ متضاد با کلاسیسیسم و رئالیسم دانسته می شود. رمانتیسیسم اصطلاحی است که در تاریخ هنرهای نوین نمی توان آن را کنار گذاشت، این اصطلاح را اواخر قرن هجدهم، ابتدا منتقدین آلمانی برای تفکیک خصوصیات هنری “مدرن” از خصوصیات “کلاسیک” به کار بردند. رمانتی سیسم به قدری جلوه ها و نمودهای متنوعی دارد که ذکر یک توصیف واحد برای آن غیر ممکن است. اما موضوع اصلی آن اعتقاد به ارزش تجربه ی شخصی و فردی است، در واقع رمانتیسم واکنشی بود در مقابل خردگرایی عصر روشنگری و نظم سبک کلاسیک.
واژه ی رمانتیک از واژه ی فرانسوی ” رُمانس” – به معنای داستان تخیلی قرون وسطایی که به زبانهای لاتینی نوشته می شد مشتق شده است. و در اصطلاح تاریخ هنر و نقد هنری به کاربرد صور به صورت غیر صحیح، نااستوار، غیر منطقی، شخصی و بیانگر در هر اثر هنری اشاره دارد( در نقطه ی مقابلِ گرایش به صور صریح، استوار، منطقی، غیر شخصی، و دارای تناسب آثار کلاسیک).
اصول رمانتیسیم
هنر رمانتیک از اصول و قواعد معین زیبایی صوری پیروی نمی کند، ولی همچون هنر کلاسیک گرا، بیشتر به مفاهیم آرمانی می پردازد تاامور واقعی.” نمایش هیجان طوفانی و طبیعت سرکش” که از جمله علایق رومانتی سیسم بود، نیاز به شیوه ای “پر از حرکت و رنگ ” داشت. برای متقاعد کردن بیننده، باید نحوه ی ارائه ی اثر تا حد امکان “واقعگرایانه” باشد. رومانتیست ها تمایل به طبیعت گرایی و واقعگرایی داشتند، نمونه از از این واقعگرایی در پیکره ی یکی از شخصیت های داستان “سه تفنگدار” اثر دوما که توسط گوستاو کوربه ساخته شده بود را می توان مشاهده کرد. از جمله معروفترین هنرمندان این سبک می توان به دلاکروا ،فرانسیسکو گویا و ژریکو اشاره کرد.
سبک نقاشی امپرسیونیسم (برداشت گرایی)
امپرسيونيسم سبكي از نقاشي است كه از پاريس و فرانسه ميانه قرن نوزدهم شروع شد. برخلاف هنرمنداني كه پيش از پيدايش سبك امپرسونيسم فعاليت مي كردند، امپرسيونيست ها بيشتر نقاشي هايشان را در فضاي باز نقاشي مي كردند و دوست داشتند كه موضوعات طبيعت مانند درختان، دشت ها و كشتزارها و اقيانوس ها را به تصوير بكشند. امپرسيونيست ها اغلب موضوعاتشان را از فضاي آزاد مي گرفتند و آن چه را كه در آن مي ديدند نقاشي مي كردند.
موقعي كه امپرسيونيست ها انسان ها را نقاشي مي كردند نقاشي هايشان به نحوي بود كه به عنوان مثال دختري را كه مشتاقانه منتظر شروع بازي است يا كارگراني كه در تخت خواب هاي محقر استراحت مي كنند را مي كشيدند. آنها اغلب اعضاي خانواده و دوستانشان را به عنوان سوژه نقاشيهايي كه از انسان ها مي كشيدند انتخاب مي كردند.
پيش از امپرسيونيست ها، نقاشان معمولاً سوژه اصلي نقاشي هايشان را درمركز نقاشي قرار مي دادند و اين سوژه اولين چيزي بود كه تماشاگر توجهش به آن جلب مي شد و به آن نگاه مي كرد و زمينه نقاشي چندان مهم به نظر نظر نمي رسيد. همچنين تا پيش از امپرسيونيست ها تمركز اصلي در ميانه نقاشی بود.امپرسيونيست ها اغلب تأكيد بيشتري بر جاي وقوع ماجرا يا سوژه و شخصيت اصلي داشتند. براي اين كار آنها سوژه اصلي را ترجيحاً به جاي اطراف در مركز نقاشي قرار مي دادند.
ویژگی های امپرسیونیست
نقاشي يك امپرسيونيست بيشتر شبيه به عكس است. يك عكس نه تنها سوژه اصلي، بلكه هر چيزي در اطراف سوژه است را هم به تور مي اندازد. عكاسي هم در ميانه قرن نوزدهم يعني هم دوره پيدايش امپرسيونيسم محبوبيت پيدا كرد و ديد امپرسيونيست ها را نسبت به چيزها تحت تأثير قرار داد. تا پیش از امپرسیونیست ها، نقاشان بیشتر در یک مکان بسته می نشستند و نقاشی می کردند و نقاشی هایشان را نیز بسیار دقیق و با جزییات می کشیدند.
هنرمندان امپرسیونیسم در بند اين نبودند كه تصويري را دقيقاً و به طور كامل شبيه به سوژه نقاشي كنند. آنها از ضربات قلم موي كوتاه استفاده ميكردند و نقاشي را به صورت پرپشت و ضخيم رنگ مي كردند تا يك ايده يا احساس را بيافرينند.ونسان ون گوگ مثال خوبي از اين نوع تكنيك است. رنگ روي پرده نقاشي های او بسیار كلفت و ضخيم بود.ویژگی دیگر نقاشی امپرسیونیستی مطالعه نور است. این که نور چگونه سایه ها و رنگ های سوژه ها را تغییر می دهد، خیلی مورد علاقه امپرسیونیست ها بود. برای مثال، کلود مونه تصویرهای زیادی از یک موضوع در زمان های مختلف در طول روز و در فصل های مختلف می کشید تا ببیند که نور چگونه بر نقاشی هایش اثر می گذارد.
سبک نقاشی اکسپرسیونیسم (حالت گرایی)
در آغاز قرن بیستم ، نهضت بزرگی بر ضد رئالیسم و امپرسیونیسم پا گرفت که آرامآرام مکتب “اکسپرسیونیسم” از دل آن بیرون آمد. واژهی اکسپرسیونیسم برای اولین بار در تعریف برخی از نقاشیهای «اگوست اروه » به کار رفته است.اکسپرسیونیسم جنبشی در ادبیات بود، که نخست در آلمان شکوفا شد. هدف اصلی این مکتب نمایش درونی بشر، مخصوصاً عواطفی چون ترس، نفرت، عشق و اضطراب بود.به عبارت دیگراکسپرسیونیسم شیوهای نوین از بیان تجسمی است که در آن هنرمند برای القای هیجانات شدید خود از رنگهای تند و اشکال کج و معوج و خطوط زمخت بهره میگیرد.
ویژگی های اکسپرسیونیسم
اکسپرسیونیسم به نوعی اغراق در رنگها و شکلهاست، شیوه ای عاری از طبیعت گرایی که می خواست حالات عاطفی را هرچه روشنتر و صریح تر بیان نماید. دوره شکل گیری این مکتب از حدود سال ۱۹۱۰ تا ۱۹۳۵ میلادی بود ولی در کل این شیوه از گذشتههای دور با هنرهای تجسمی همراه بوده و در دورههای گوناگون به گونههایی نمود یافتهاست. مثلا مکتب تبریز را در نگار گری ایرانی، اکسپرسیونیسم هنر ایران می نامند.
عنوان «اکسپرسیونیسم» در سال ۱۹۱۱ برای متمایز ساختن گروه بزرگی از نقاشان به کار رفت که در دهه اول سده بیستم بنای کارشان را بر باز نمایی حالات تند عاطفی، و عصیان گری علیه نظامات ستمگرانه ی حکومتها، مقررات غیر انسانی کارخانهها و عفونت زدگی شهرها و اجتماعات نهاده بودند. این هنرمندان برای رسیدن به اهداف خود رنگهای تند و مهیج و ضربات مکرر و هیجان زده قلم مو و شکلهای اعوجاج یافته و خارج از چارچوب را با اینجاد ژرفانمایی و بدون هیچگونه سامانی ایجاد می کردند و هر عنصری را که آرامش بخش و چشم نواز بود از کار خود خارج می کردند.
ونگوگ، جیمز انسور، ژرژ روئو،ادوارد مونش، امیل نولده و ماکس بکمن از مشهورترین نقاشان اکپرسیونیست بودند. گروه های(پل) و(سوار آبی) نیز از نقاشانی تشکیل شده بود که به همین شیوه کار میکردند.
سبک نقاشی کوبیسم
کوبیسم را می توان به عنوان منشاء تمام هنرهای آبستره کرد. کوبیسم نه ازفلسفه خاصی الهام گرفته بود و نه بر نظریه جمال شناختی معینی تکیه میکرد. این شیوه بر اساس این اعتقاد بوجود آمده بود که روشها و قراردادهای مرسوم هنری وبخصوص ( نقاشی) نادرست و کهنه شده اند، ولذا نسل هنرمندان جوان می باید وسیله بیان تصویری تازه ای کشف یا ابداع کند. یکی از هدفهای عمده ی کوبیسم این بود که واقعیت ملموس هر چیز را بدون توسل به تدابیر چشم وفریب ارائه نماید. نقاش کوبیسم می خواست از هر تابلویی یک واقعیت ملموس تازه و نه یک تصویر وهم انگیز از ادراک بصری واقعیت بوجود بیآورد. کوبیست ها نظام( پرسپکتیو) خطی سنتی را که از ( رنسانس) به بعد بر نقاشی اروپایی تحکیم می کرد، در هم ریختند و به هنرمند حق داد ند که در یک زمان از نقاط مختلفی بر یک شی نظر بیفکند.
عقیده کلی کوبیست ها بر طرد کردن سنت قدیمی پرسپکتیو یا علم استفاده از مناظر و مزایا بود، که از دوره رسانس بر کلیه آثار هنری سایه افکنده بود. این جنبش در واقع سعی داشت به نوعی خاصیت واقعی بودن را از عناصر اثر حذف کند. به این صورت که گاهی اجازه می داد تا عناصر و فیگورها فضایی خالی یا حفره هایی در میانشان باشد، زمینه کار با خود عناصر تلفیق شوند و یا اشیاء از زوایای متعددی به نظر برسند. از نقاشان بسیار معروف این سبک می توان به (پابلو پیکاسو) و (جرج براکسا) اشاره کرد.
سبک نقاشی آبستره (انتزاعی)
نقاشیهای انتزاعی و آبستره سرشار از رنگ، اشکال و طرحهایی هستند که لزوما شبیه به هیچ چیز نیستند و کمتر به شی مشخصی در دنیای واقعی شباهت دارند.. گرچه میتوانند نمایانگر شیای در دنیای واقعی باشند، اما این اشیا به گونهای تحریف شده و تغییر شکل داده اما تغییر ماهیت ندادهاند. هدف اصلی یک نقاشی رنگ روغن آبستره این است که از کیفیت فرمی برای برتری جستن از بازنمایی فرم هنری استفاده کند. در نگاه اول کشیدن نقاشیهای آبستره در نظر بسیاری سهل و ممتنع است در حالیکه انرژی و وقت زیادی برای آفرینش آنها صرف شده است.
هنر انتزاعی به به نقاشیها و مجسمههایی گفته میشود که اشیایی را به تصویر میکشند که در دنیای واقعی یافت نمیشوند. این نوع از هنر شامل هیاکل، رنگها و حتی فرایند خلق اثر هنری نیز میشود. تشخیص هنر آبسترۀ مدرن به دلیل چشمنواز و جذاب بودن آسان است و باعث میشود در میان سایر سبکهای هنری متمایز باشد.
ویژگی های هنر انتزاعی
درواقع هنر انتزاعی از خط، شکل و رنگ استفاده میکند تا پرترههایی از چیزهایی را که مستقیما از نمایههای تصویری معمول از چیزها در دنیای واقعی مستقل هستند، بسازد. در طول سالهای زیادی هنرمندان انتزاعی متعددی بودهاند که آثار هنری را ایجاد کردهاند که واقعا الهامبخش هستند. هنر انتزاعی میتواند شامل نقاشی، مجسمهسازی، و دیگر اشکال هنری باشد. هر شکل از هنر انتزاعی داستان خود را بازگو میکند و میتواند با روشهای مختلفی، بسته به اینکه چهکسی بهدنبال آن است، رمزگشایی شود.
نقاشیهای آبستره تفاسیری جدی میتوانند با خود داشته باشند، آنها چیزی که در ظاهر به نظر میرسند نیستند، بنابراین نباید با ظاهرشان قضاوت شوند. جادوی این نقاشیها در پشت ظاهرسادهشان نهفته است؛ جایی که خودشان را در چشم کسانی که به آن نگاه میکنند نمایان میسازند هنر آبستره ممکن است در کسی احساسات عمیق برانگیزد در حالی که فرد دیگری با رواقیگری به آن خیره شود. واکنش به این نقاشیها به اندازه خودشان گونهگون است. آبستره نوعی از هنر است که ببینده را با بیهمتایی و خاص بودنش میخکوب نگه میدارد. از سردمداران هنر( آبستره) در دوران جدید میتوانیم از ( واسیلی کاندیسکی) نام ببریم. هنر آبستره مشتقات گوناگونی داشته است که از آنجمله : آبستره اکسپرسیونیسم ، اکشن پین تینگ و تاشیسم . در این سه شیوه اخیر تاکید عمده بر خود انگیختگی و عدم تعهد در بوجود آوردن شکل ها و نقوش است.
سبک نقاشی سو رئالیسم (فرا واقع گرایی)
(دادا) حرکت پوچ گرایانه ای بود که طی جنگ جهانی اول در زوریخ شکل گرفت. این حرکت ضدهنر و بی معنا، حاصل نوعی هیجان و شوک عصبی ناشی از جنگ بود که از سال ( 1915 تا 1922) دوام آورد. مشهور ترین نمونه آثار( دادائیست) تصویری از ( مونالیزا) بود که ( دوشان) نقاش فرانسوی برای آن سبیل گذاشته بود. حرکت ( دادا) را میتوان یکی از مبانی سبک سوررئالیسم دانست.
سوررئالیسم که ازاتحاد بعضی جنبه های کوبیسم نظیر ( کلاژوپوچ گرائی دادا) بوجود آمد. در تاریخ هنر سابقه ای دیرینه دارد بعد از زوال (دادائیسم) در (1922 آندره بروتون) بقیه دادائیست ها را تحت نام سوررئالیست گرد هم آورد. هدف این گروه تازه تشکیل شده این بود که هنرمند از دایره معمول ایده های تصویری و همچنین از تمام طریقه های پذیرفته شده دور کنند تا بتواند برحسب تلقین های ضمیر نا خودآگاه خویش دست به آفرینش بزند. بنابراین میتوان گفت که سوررئالیسم رویا و واقعیت را باهم تلفیق میکرد. شیوه سوررئالیسم در دو مسیر رشد کرد. یکی فانتزی و دیگری بازسازی آگاهانه جهان رویا.
ویژگی های سو رئالیسم
هنرمندان سورئالیست از ضمیر ناخودآگاه به مثابه ابزاری برای گشودن تخیل قفل شده بشر استفاده کردند. ایشان نه تنها بر خلاف جهت عقل گرایی و واقع بینی حرکت کردند، بلکه عقل گرایی را موجب سرکوب تخیل گرایی می دانستند. همینطور ایشان اعتقاد داشتند که روان انسان دارای توانایی نشان دادن تناقض های همه روزه زندگیست.تاکید آنها بر این بود که قدرت تخیل فرد، آنها را در جرگه باورهای رومانستیم قرار می داد، با این اختلاف که این تناقضات آشکار در ذهن و روح اتفاق نیفتد و تجسم آن در زندگی روزمره دیده شود.آنها همینطور علاقه خاصی به هنر بدری داشتند. شیریکو، ماگریت و سالوادور دالیاز جمله چهره های مشهور سوررئالیست هستند.
سبک نقاشی پاپ آرت
معنای واژه “پاپ آرت” مخفف (popular art) هنر مردمی یا هنر عامه است. این اصطلاح را “لورنس الووی” منتقد انگلیسی برای توصیف جنبشی هنری که در اواخر دهه 1950 تا اوایل دهه1970 در بریتانیا و امریکا شکل گرفت، ابداع کرد. این جنبش هنری به مفهوم مصرف گرایی و بر فرهنگ عامه مبتنی است. هنر پاپ یکی از جنبشهای اصلی قرن بیستم بود. دستمایهء اصلی هنرمندان این سبک فرهنگ مردمی، تولیدات انبوه، تبلیغات محیطی یا تلویزیونی، بسته بندیها و درکل هر آنچه مردم بیشتر میدیدند از چیدمان 100 قوطی کنسرو سوپ گرفته تا سریوگرافی پرترهء مونالیزا. این سبک را میتوان یک سبک روشنفکرانه با نگاهی انتقادی به مصرف گرایی به خصوص در آمریکا دانست.
ویژگی های هنر پاپ آرت
در سال 1958 کلمه Pop Art را برای اولین بار در مجله Architectural Digest چاپ کردند. هنر پاپ را دادای نیمه دوم قرن بیستم نامیدند. این جنبش در آخرین سال های دهه 1950 در انگلستان به وجود آمد و در آمریکا به نقطه کمال خود رسید. تصاویر مورد پسند هنرمندان پاپ، اشیا از زندگی روزمره بود. به طور مثال قوطی های سوپ به طراحی اندی وارهول. خصوصیت گرایش جنبش پاپ آرت استفاده وارهول از سیریگرافی، یک شیوه فوتو رئالیستیک Photo Realistic و توده پسند پرینت میکینگ Print Making بود. پاپ آرت با فشار وارد مطبوعات و اعلانات شد. تفاوت بین هنرهای زیبا و هنر های اعلانات بازرگانی به طور ارادی از بین رفت. مثال بسیار خوب پوشش آلبوم های موسیقی سال های دهه شصت است. پائولوزی و هامیلتون در انگلستان و ژاسپر جانز و ورشن برگ در آمریکا از بنیانگذاران این شیوه هستند.
با رسانه هنر و معماری ساباط همراه باشید.